عوامل دوام یا شکست رابطه و ازدواج
از کجا میتوان فهمید یک رابطه دوام می آورد یا محکوم است به شکست؟ فرق بین زوجهای با رابطه شکننده و محکم چیست؟ اینها بعضی از مواردی هستند که باید مواظبشان بود چون رابطه را شکننده می کنند.
اول: خوش بینی ساده اندیشانه درباره رابطه
رابطه های شکننده بطور متناقض درباره عشق امید و انتظار زیادی دارند. چون شادی را اینطور تعریف کرده اند یکی شدن بدون هیچ درگیری و تنش وقتی کسی را پیدا کردند که نابخردانه فکر می کنند نیمه گم شده شان است تصور میکنند دیگر هیچ وقت مشاجره اتفاق نمی افتد هیچ وقت کسی با قهر از اتاق بیرون نمی رود یا بعد از ظهرش را با دلخوری نمیگذراند وقتی مشکل پیش می آید که حتما هم پیش میآید این مشکل را به حساب روند طبیعی عشق نمی گذارند بلکه فکر میکنند رابطه شان بی اعتبار است و از بیخ و بن ایراد دارد از پس امید خام دارند دیگه رمق ندارند برای مذاکره دیپلماتیک و تعمیر و ترمیم رابطه
دوم: فقدان تماس درست با حس رنج و درد
زوجهای شکننده بلد نیستند درد و رنج شخصی شان را به موقع تشخیص بدهند. ممکن است هر دو غمگین باشند ولی درباره علت های اصلی نارضایتی شان گیج میزنند میدانند یک جای کار رابطه می لنگد ولی نمیدانند کجا مثلا نمیتوانند تشخیص بدهند مشکل بی اعتمادی درباره مسائل مالی همسرشان را دل چرکین کرده است. یا برخوردشان با توجه طلبی بچه کوچک خانواده همسرشان را ناراحت کرده است. در نتیجه دلخوری شان را با خشم بی هدف یا در جهت نادرست خالی میکنند حمله هایشان یا بطور ناعادلانه کلی است یا بی جهت به چیز خاصی بند میکنند.
سوم: سابقه شرم
کسی که همیشه خجالت داده شده شک بنیادی دارد که حق وجود داشتن دارد جایی در گذشته این حس برایش ایجاد شده که بود و نبودش مهم نیست و طبیعی است که دیگران حسش را نادیده بگیرند خوشحالیشان اولویت نیست و حرفشان بحساب نمی آید. آدمهایی که خجالت داده شده اند بعد از ازدواج مثل هر آدمی گاهی رنجیده می شوند ولی قدرت این را ندارند که رنجیدگی را به چیزی تبدیل کنند که طرف مقابل بفهمد و از آن متاثر شود. این آدمها قهر می کنند. توضیح نمیدهند قایم میشوند سهیم نمیشوند. در خفا احساس بدبختی میکنند بجای اعتراض صادقانه وقتی به همسرشان میگویند که واقعا چه چیزی ناامیدشان کرده که اغلب دیگر دیر شده است.
چهارم: اضطراب بیش از حد
اعتراض درست وابسته است به اینکه فرد معترض احساس نکند که همین الان شنیده شدن اعتراضش موضوع مرگ و زندگی است. باید بداند که نمی میرد اگر حرفش را نفهمند یا اگر طرف مقابل ، کمی لجاجت کند و در بدترین حالت میتواند رابطه را ترک کند. هر مشاجره ای موضوع مرگ و زندگی نیست همسرتان زندگی تان را تباه نکرده است. پس جیغ زدن و اصرار و غرغر لازم نیست. اعتراض باید مثل رفتار یک معلم آسوده خاطر باشد که دوست دارد شاگرد چیز یاد بگیره ولی اگر هم یاد نگرفت خب نگرفت فردا هم میشود دوباره حرف زد وقتی همه کمی استراحت کردند و آرام شدند.
پنجم: غرور بیش از حد
بعضیها غرورشان نمیگذارد به چیزهایی اعتراض کنند که ممکن است بنظر خیلی کوچک بیاید یا غرورشان اجازه نمی دهد خودشان را در موقعیتی قرار بدهند که ممکن است به آویزان بودن و پرتوقع بودن متهم شوند. غرور و حیای زیادی ممکن است باعث شود فرد اعتراف نکند که از موقع ناهار دلخور است چون دستش را نگرفته اند یا چرا شبها قبل از خواب بغلش نمیکنند باید آنقدر آدم بزرگ باشیم تا از نیاز بچه گانه خودمان به اطمینان و تسلی شرمنده نشویم. یک دستاورد بزرگ این است که با قدرت آسیب پذیر باشیم خیلی وقتها آدم ها از پشت در بسته با لحن تدافعی میگویند نه نه من هیچ چی ام نیست برو ولم کن در حالی که پنهانی مثل یک بچه غمگین و لوس آرزو دارند درکشان کنند و نازشان را بکشند.
ششم: ناامیدی و بدبینی درباره شانس موفقیت مکالمه
زوجهای شکننده اغلب از خانواده هایی میآیند که مکالمه و مذاکره هیچ وقت به هیچ کجا نرسیده الگوهای اولیه صرفا سر هم داد می زدند و آخرش ناامید میشدند. این بچه ها هیچ وقت ندیده اند که اختلاف عقیده به مرور تبدیل شود به درک مشترک عمیقا میخواهند درکشان کنند ولی منابع عاطفی و شناختی لازم را ندارند برای اینکه حرف و احساسشان را به دیگران حالی کنند.
هیچ کدام این عوامل خطر به این معنی نیست که یک زوج باید جدا شوند ولی این عوامل زمینه قطع ارتباط عاطفی میشوند که نهایتا آدم ها را از هم جدا میکند ممکن است از دید در و همسایه همه چیز خوب باشد. ممکن است زندگی اجتماعی جالب و بچه های دوست داشتنی داشته باشند تازه خانه خریده باشند ولی تحلیل دقیق نشان می دهد که رابطه در خطر است.
https://t.me/alinaghidrpsychologist
دکتر علیرضا علی نقی
روانشناس سلامت
متخصص روابط زوجین